تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ میز تحریر a desk with drawers and a writing surface on top that opens downwards ۲ _ دفتر کار ( بخش خاصی در یک اداره دولتی که مسئولیت وظایف، کارکر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

طاقت فرسا ، کمر شکن ، چالش برانگیز

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ سرزنده کردن ، سرحال آوردن ، خوشحال کردن ۲ _ شناور نگه داشتن ۳ _ تقویت کردن ، حمایت کردن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

غیر از معانی که گفته شد معنای باسن نیز میدهد the fleshy part of the human body that you sit on 🛑 توجه کنید که وقتی معنی باسن میده که واژه بصورت جمع ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرف مفت insincere talk

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تختخواب چند طبقه beds built one above the other _ این واژه معانی دیگری نیز دارد . . .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

دسته ، گروه ، خوشه ، دسته کردن ، جمع شدن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ نان رول کوچکی که گرد و صاف است و معمولاً غذا هایی مثل همبرگر و هات داگ را با آن صرف میکنند a small bread roll that is round and flat in shape ۲ _ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

♾ تفاوت among و between کلمه "among" برای اشاره به بیش از دو مورد یا افراد در یک گروه استفاده می شود اما "between" برای اشاره به دو مورد یا افراد مجز ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

♾ تفاوت among و between کلمه "among" برای اشاره به بیش از دو مورد یا افراد در یک گروه استفاده می شود اما "between" برای اشاره به دو مورد یا افراد مجز ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) کشتن ، کلک کسی را کندن Kill

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

اسم : ۱ _ موج شکن a protective structure of stone or concrete; extends from shore into the water to prevent a beach from washing away ۲ _ لبه محافظ ع ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

⏺ اسم : ۱ _ قلدر ، زورگو Person who hurts weaker people ۲ _ جنایتکار یا جانی اجیر شده A hired thug ⏹ فعل : ۱ _ قلدری کردن ، زورگویی کردن ، ضعیف کشی ک ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تابلو اعلانات Board on a wall for putting information , pictures , etc for everyone to see ➖ مترادفش میشه bulletin board

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ تابلو اعلانات Board on a wall for putting information , pictures , etc for everyone to see ➖ مترادفش میشه notice board ۲ _ یک شبکه کامپیوتری یا ی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

خودروی ضدگلوله

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بولدوزر Also : bulldozere e. g. We had some�bulldozers, and they tried to dig out the�tunnels.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بولدوزر Also : dozer e. g. We had some�bulldozers, and they tried to dig out the�tunnels.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دست پا چلفتی an individual who often breaks things or makes mistakes in situations that require thoughtful behavior or thinking e. g. He's like a bul ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دست پا چلفتی an individual who often breaks things or makes mistakes in situations that require thoughtful behavior or thinking e. g. He's like a bul ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شیپورچی a person who plays the bugle

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسم : شیپور فعل : شیپور زدن synonym : trumpet , horn 📍bugler = شیپورچی

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ درشکه سبک a light, horse - drawn carriage with four wheels, typically used for leisurely rides ۲ _ کالسکه a lightweight, collapsible stroller or ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

لاپوشانی

پیشنهاد
٠

اسیر کسی بودن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اعمال قانون کردن اجرا کردن قانون

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

محض احتیاط ، محض اطمینان just in case = to be on the safe side

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

محض احتیاط ، محض اطمینان just in case = to be on the safe side

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسم : دلقک ، احمق ، لوده synonym : clown , fool فعل : مسخره بازی در آوردن To behave like a buffoon

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطقه بی طرف ، منطقه حائل a neutral area free of the conflict and danger that is between opposing powers

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

ضربه گیر ( ماشین ) Spring on a railroad car that takes the shock when it hits anything 🍀🍀🍀 Car buffer = صیقل دهنده ، برق انداز ( وسیله ای که با آ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ چرم زرد Faded yellow color ۲ _ برق انداختن Polish ( metal ) with something soft ۳ _ طرفدار Person interested in subject : a film ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ تغییر عقیده دادن to come to an agreement or make someone change their mind e. g. I’ve tried everything to persuade her but she won’t budge an inc ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بودایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مذهب بودا ، بوداگرایی an Indian religion based on the teachings of Siddhartha Gautama, the followers of which worship in temples

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

If you want some more cake , please say so اگر کیک بیشتری میخوای ، لطفاً بگو ( لطفاً تعارف نکن )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدامس بادکنکی Chewing gum that can make bubbles

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ آب سرد کن ، آبخوری a public fountain to provide a jet of drinking water ۲ _ هر یک از وسایل مختلف که در آن هوا یا گاز دیگری از یک مایع عبور می کند ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن Also : set the record straight

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن Also : put the record straight

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

I just want to know where I stand می خوام بدونم کجای کارم