دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٢١١,٣١٢
رتبه
رتبه در دیکشنری
١٦
لایک
لایک
٢١,٥٥٢
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢,٩٠١

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٨,٣٧٨
رتبه
رتبه در بپرس
٨
لایک
لایک
٦٠٧
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٣٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٦ روز پیش
دیدگاه
٠

Noun - countable : چکش زنگ زبانه زنگ قطعه ای فلزی درون زنگ های زنگوله ای شکل که با برخورد آن به بدنه ی درونی زنگ، صدای آن تولید می شود.

تاریخ
٦ روز پیش
دیدگاه
٠

Verb - transitive : مچاله کردن کاغذ یا لباس کاغذ یا لباس را به شکل توپی گرد و کوچک درآوردن نمونه : She screwed the letter up and threw it in the bin

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٢

قابلِ توجهِ . . . . شایانِ توجهِ . . . . نمونه : Attention to all dear students = قابل توجه همه دانش آموزان گرامی

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
١

noun - countable / uncountable - informal : مرکز نگهداری سگها ( محلی که صاحبان سگها وقتی منزل خود را ترک می کنند و موقتا امکان نگهداری از سگ شان را ن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

adjective : جانورشناسی جانورشناسانه وابسته به دانش مطالعه جانوران به ویژه مطالعه درباره ساختمان بدن آن ها نمونه : They studied him like a zoologica ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١ سال پیش
متن
Baptism is one of the sacraments in the Christian Church.
دیدگاه
٢

غسل تعمید یکی از آیین های مذهبی در کلیسای مسیحی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was almost neurotic about being followed.
دیدگاه
٤

او به خاطر تحت تعقیب بودن، تقریبا ترسیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her hair fell over her shoulders in a cascade of curls.
دیدگاه
١

موهایش به صورت آبشاری از فِر ( آبشاری فِرفِری ) روی شانه هایش افتاده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The undercarriage on light aircraft does not always retract in flight.
دیدگاه
٢

ارابه فرود ( چرخ ها ) در هواپیماهای سبک همیشه در حین پرواز بسته نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Iron pattern to the buckram for ease, and cut with sharp scissors.
دیدگاه
١

برای راحتی کار، الگوی ساخته شده از کرباس آهاردار را اتو کنید و با قیچی تیز برش دهید.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٠ رأی
٣ پاسخ
١٧ بازدید

معادل های انگلیسی برای صفت  sporadically

٥ ساعت پیش
٠ رأی

Occasionally  Sometimes Between times From time to time Every so often On occasion  Irregularly

٤ ساعت پیش
٠ رأی
٣ پاسخ
١٢ بازدید

معانی مختلف برای  "take a shot"  میتونید مثال بزنید ؟

٦ ساعت پیش
٠ رأی

شانس خود را امتحان کردن برای انجام کارها به نحو عالی و به درستی، تلاش کردن مثال۱:  I never changed a tire before, but I'll take a shot at it مثال ۲:  Take a shot at the math problem

٥ ساعت پیش
٠ رأی
٤ پاسخ
١٩ بازدید

ترجمه روان و معادل فارسی برای  " "Actions speak louder than words.""

٦ ساعت پیش
٠ رأی

دو صد گفته، چون نیم کردار نیست

٥ ساعت پیش
٠ رأی
٣ پاسخ
٢٠ بازدید

مفهوم و کاربرد  "im sicking tired of"

٦ ساعت پیش
٠ رأی

خسته و بی حوصله لِهُ لَوَردِه درب و داغون از خستگی

٥ ساعت پیش
١ رأی
٢ پاسخ
٢١ بازدید

Treasure hunt مثال :.….…………

١ روز پیش
٠ رأی

https://dictionary.cambridge.org/example/english/treasure-hunt کمبریج کلی مثال داره در این باره

١ روز پیش