توک

/tuk/

لغت نامه دهخدا

توک. ( اِ ) به معنی چشم باشد که به عربی عین خوانند. ( برهان ). چشم را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
ز توک مست تو عالم خراب است
به قید زلف تو خلقی گرفتار.
فرالاوی ( از فرهنگ جهانگیری و رشیدی ).
|| یک دسته موی و پشم را می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یک دسته موی و ابریشم. ( فرهنگ جهانگیری ). پشم بر تن حیوان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
چندین که مهر پیش تو سر بر زمین نهاد
دارم عجب که قندز شب را نسوخت توک.
ظهیر فاریابی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
|| موی پیشانی و کاکل اسب را نیز گفته اند. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بعضی گویند به هر دو معنی آخر ترکی است. ( برهان ) ( آنندراج ). این کلمه گمان می کنم اصل توک به معنی مو در زبان آذری باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). به هر دو معنی آخر رجوع به منتهی الارب ذیل کلمات خصلة. عذرة. عرفاص. قرن. نغرقه. قرزل. قرزلة. قزیعة. قصبة. تقصبة. کعبة. تقصیب. غسنة. غسناة. نصة شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چشم عین .

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) ۱ - یک دسته موی و پشم . ۲ - موی پیشانی . ۳ - کاکل اسب .

فرهنگ عمید

۱. یک دسته موی یا پشم.
۲. موی پیشانی اسب، کاکل.
۳. چشم.

گویش مازنی

/took/ تکیه – تکیه دادن - چوب قیم که به جهت پیشگری از شاخه های پرمحصول در زیر آن ها قرار دهند ۳پیشانی برآمده

واژه نامه بختیاریکا

( تَوَک * ) شیرینی نوزاد

دانشنامه عمومی

توک (مجارستان). توک ( به مجاری: Tök ) یک سکونتگاه مسکونی در مجارستان است که در استان پشت واقع شده است. [ ۳]
توک ۲۴٫۷۳ کیلومترمربع مساحت و ۱٬۳۹۸ نفر جمعیت دارد.
عکس توک (مجارستان)عکس توک (مجارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

چشم، دسته ی مو
در لری بویراحمدی
﴿توک - tuk﴾ به معنای سرشیر و خامه هست
سلام و درود.
در گویش لری و لکی توک یا بهتر بگم تؤک به چشم گفته میشه و چون در جمله معانی مختلفی پیدا میکنه، باید باتوجه به جمله معنیش کرد!
مثلا اگر بگه که : تؤکی تَر کِردی ، یعنی چشمش را تر کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

یا اینکه بگه تؤک تَل، یعنی گوشت تلخ مثلا میگه تُف ارِی تؤک تل تَه. ، یعنی تف بهت که انقدر گوشت تلخی ( به معنی نچسب بودن )
در کردی اما تؤک به معنی مو و موهای ریز ( اصطلاحاً کرک ) گفته میشه و به چیز های پشمالواطلاق میشه
در نهایت با توجه به کاربرد نزدیک این کلمه در هر کدام از مثال های بالا و با توجه به معنی اون در زبان عربی بنده گمان می کنم که ریشه این کلمه در زبان عربی باشه و به مژه یا پلک و چشم گفته میشه.

توک به معنی 1 - کردن ، انجام دادن
1 - خسته شدن
در ترکی آذری به معنی :
1 - مو اعم از حیوانات و انسان به موی انسان زنان ساچ گفته می شود
2 - ریختن
تو کوردی کلهری و سورانی و لکی و هورامی معنی پوست میده
در لغت نامه معین
توک دسته موی پیشانی و همچنین یال و موی به ترکی
توک
با سلام
مو به ترکی توک گفته میشود که در لغت نامه های فارسی اشاره شده
به گیسو در ترکی ساچ و به پشم یون و قیل
به دست موی پیشانی که فارسی آن یال هست میگویند تل
واژگانِ ( توک ) و ( نوک ) واژگان ایرانی هستند و به چمِ ( سر ) نیز می باشند:
برای نمونه: نوکِ سوزن همان سر سوزن است. یا یک توکِ پا یعنی یک نوکِ پا.
در کوردی به "مو"توک گویند
توکن:پر مو
توک یا تؤک در زبان ترکی به مو گفته می شود . تؤکْلو یعنی مودار ، پشمین .
توک در گویش گیلکی ( گیلانی ) : 1 - لب، 2 - نوک مثل تی توک قربان ( قربان لب ت ) . مرغ مانستن توک زنه ( مثل مرغ نوک می زند )
توک در گویش گیلکی ( گیلانی ) لب. تی توک قربان. و در برخی مواقع به معنای نوک هم بکار برده میشود. مرغ مانستن توک زنه ( مثل مرغ نوک می زند )
توک ( Tuk ) : [ اصطلاح چوپانی ] سرشیر. به زبان آذری قایماق یا قیماق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس