travail

/trəˈveɪl//ˈtræveɪl/

معنی: مشقت، درد زایمان، رنج زحمت، درد کشیدن، رنج بردن
معانی دیگر: کار شاق، زحمت، خون دل، کار طاقت فرسا، رنجبری، درد شدید، عذاب، درد زایمان داشتن، درد شکیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: strenuous and often painful or exhausting work; toil.
مترادف: drudgery, moil, toil
مشابه: effort, exertion, grind, labor, slavery, task, work

- The railroad was built with great travail, and many lost their lives in the endeavor as well.
[ترجمه گوگل] راه آهن با زحمات فراوان ساخته شد و بسیاری نیز در این تلاش جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان] راه اهن با کوشش عظیمی ساخته شده بود و بسیاری از زندگی شان در تلاش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: trouble, sorrow, or suffering; anguish.
مترادف: anguish, hardship, sorrow, suffering
مشابه: adversity, agony, angst, despair, distress, grief, misery, pain, strain, stress, torment, torture, trouble, worry

(3) تعریف: the effort and pain of childbirth.
مترادف: labor
مشابه: contraction, pain, throe
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: travails, travailing, travailed
• : تعریف: to work strenuously; labor.
مترادف: drudge, grub, labor, moil, slave, slog, toil
مشابه: peg, plod, plug, work

جمله های نمونه

1. the travail of an artist in a repressive environment
عذاب هنرمند در یک محیط سر کوبگر

2. after thirty years of travail he finished the shahnameh
پس از سی سال زحمت شاهنامه را تمام کرد.

3. He gained the medal through his painful travail.
[ترجمه گوگل]او با زحمات دردناک خود به این مدال دست یافت
[ترجمه ترگمان]او مدال را از طریق درد painful بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mothers know the travail of giving birth to a child.
[ترجمه zeinab] مادران مشقت به دنیا اوردن یک کودک را میدانند
|
[ترجمه گوگل]مادران سختی زایمان بچه را می دانند
[ترجمه ترگمان]مادران the را می دانند که کودک را به دنیا می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He did whatever he could to ease their travail.
[ترجمه گوگل]هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام داد تا زحمات آنها را کم کند
[ترجمه ترگمان]او هر کاری از دستش بربیاید انجام داد تا کوشش آن ها را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why does this inspirational man demand so much travail from his damaged body?
[ترجمه گوگل]چرا این مرد الهام بخش این همه زحمت از بدن آسیب دیده خود می خواهد؟
[ترجمه ترگمان]چرا این مرد الهام بخش همه تلاش و کوشش خود را از جسم آسیب دیده خود طلب می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For you remember, brothers, our labor and travail: While working night and day so as not to be burdensome to any of you, we proclaimed to you the gospel of God.
[ترجمه گوگل]ای برادران، زحمات و زحمات ما را به خاطر دارید: در حالی که شب و روز کار می‌کردیم تا بر هیچ یک از شما سنگینی نکنیم، انجیل خدا را به شما اعلام کردیم
[ترجمه ترگمان]زیرا به خاطر دارید که برادران، نیروی کار و کوشش ما: هنگامی که شب و روز کار می کنید تا برای هیچ یک از شما دشوار نباشد، ما به شما انجیل خداوند را اعلام می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have seen the travail that God has given the children of men to travail in.
[ترجمه گوگل]من عذابی را دیدم که خداوند به فرزندان انسان عطا کرده است
[ترجمه ترگمان]the را که خداوند فرزندان آدمیان را به عهده گرفته است دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In travail and conflict of soul He prayed for His disciples.
[ترجمه گوگل]او در درد و رنج روحی برای شاگردانش دعا کرد
[ترجمه ترگمان]نیروی روحی و کش مکش روحی برای شاگردان خود دعا می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. World had to be in travail, that the meanest flower might blow.
[ترجمه گوگل]دنیا باید در رنج باشد تا پست ترین گل بپرد
[ترجمه ترگمان]نیروی لازم برای آن بود که دنیا به درد بخورد و the گل نیز از آن کنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nixon, whatever his travail, would see it through.
[ترجمه گوگل]نیکسون، هر زحمتی که می‌کشید، از پس آن بر می‌آمد
[ترجمه ترگمان]نیکسون، هر کاری که می کرد، آن را از میان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ce travail ne lui convient pas, parce qu'il n'est pas assez fort en fran? ais.
[ترجمه گوگل]Ce travail ne lui convient pas, parce qu'il n'est pas assez fort en fran? Ais
[ترجمه ترگمان]این کار اون قدر سخت نیست که تا به حال به اندازه \"فرن\" بزرگ نشده باشه؟ ais
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Worlds in travail, that the meanest flower might blow.
[ترجمه گوگل]دنیاهایی در دردسر، که پست ترین گل ممکن است بپرد
[ترجمه ترگمان]تمام دنیا تلاش کرده و دنیا را نابود خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My children, with whom I travail again in birth until Christ is formed in you.
[ترجمه گوگل]فرزندان من، که دوباره با آنها درد زایمان دارم تا اینکه مسیح در شما شکل گیرد
[ترجمه ترگمان]فرزندان من که بار دیگر کوشش خود را به دنیا آوردم تا اینکه مسیح در تو شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشقت (اسم)
hardship, affliction, adversity, difficulty, travail, toil

درد زایمان (اسم)
labor, travail, labour

رنج زحمت (اسم)
travail

درد کشیدن (فعل)
pain, twinge, travail

رنج بردن (فعل)
travail, toil, take care, suffer

انگلیسی به انگلیسی

• difficult work, labor; intense pains of childbirth; suffering caused by hardship
work hard, toil; suffer from pains of childbirth

پیشنهاد کاربران

۱. مصیبت. بلیه. بلا ۲. درد زایمان
مثال:
Certainly we created man in travail.
قطعا ما انسان را در مصیبت و بلا خلق کردیم.
�لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ�
بلا، بلیه، رزیه، محنت، نکبت، مصیبت، ملال، مرارت، تعب، الم، رنج، دشواری، سختی، گرفتاری،
دردسر

بپرس