haemorrhage

/ˈhemərɪdʒ//ˈhemərɪdʒ/

معنی: خون ریزی، خون ریزش، سیلان دم
معانی دیگر: خون روی، نزف الدم

جمله های نمونه

1. The higher salaries paid overseas have caused a haemorrhage of talent from this country.
[ترجمه گوگل]حقوق های بالاتری که در خارج از کشور پرداخت می شود باعث خونریزی استعدادهای این کشور شده است
[ترجمه ترگمان]حقوق های بالاتر پرداختی در خارج از کشور باعث ایجاد خونریزی از این کشور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He died of a massive brain haemorrhage .
[ترجمه گوگل]او بر اثر خونریزی شدید مغزی درگذشت
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر یه تومور مغزی شدید مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The patient died from acute cerebral haemorrhage.
[ترجمه گوگل]بیمار بر اثر خونریزی حاد مغزی فوت کرد
[ترجمه ترگمان]بیمار از خونریزی شدید جان سپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The injured were checked for any signs of haemorrhage or shock.
[ترجمه گوگل]مجروحان از نظر هرگونه نشانه ای از خونریزی یا شوک بررسی شدند
[ترجمه ترگمان]زخمیان برای هر نشانه ای از خونریزی یا شوک بررسی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company is desperate to halt the haemorrhage of skilled staff.
[ترجمه علیرضا] این شرکت در تلاش است تا از دست دادن کارکنان ماهر را متوقف کند
|
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تا خونریزی کارکنان ماهر را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت ناامیدانه تلاش می کند که خونریزی کارکنان ماهر را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He said the move would definitely stem the haemorrhage of talent and enterprise from the colony.
[ترجمه گوگل]او گفت که این حرکت قطعاً خونریزی استعدادها و سرمایه گذاری را از مستعمره متوقف می کند
[ترجمه ترگمان]او گفت که این حرکت قطعا خونریزی استعداد و سرمایه گذاری از کلنی را ریشه کن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If this is left untreated, one can actually haemorrhage to death.
[ترجمه گوگل]اگر این بیماری درمان نشود، ممکن است در واقع فرد دچار خونریزی شود و به مرگ برسد
[ترجمه ترگمان]اگر این مورد درمان نشده باقی بماند، می توان در حقیقت خونریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After the operation she started to haemorrhage.
[ترجمه گوگل]بعد از عمل شروع به خونریزی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از عملیاتی که شروع به خونریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have seen a haemorrhage of jobs from the region.
[ترجمه گوگل]ما شاهد خونریزی شغل از منطقه بوده ایم
[ترجمه ترگمان]ما شاهد خونریزی در منطقه بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Poor working conditions have led to a steady haemorrhage of qualified teachers from our schools.
[ترجمه گوگل]شرایط بد کاری منجر به خونریزی مداوم معلمان واجد شرایط از مدارس ما شده است
[ترجمه ترگمان]شرایط کاری ضعیف منجر به خونریزی شدید معلمان واجد شرایط از مدرسه ما شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Twelve hours later she suffered a massive brain haemorrhage.
[ترجمه گوگل]دوازده ساعت بعد او دچار خونریزی مغزی شدید شد
[ترجمه ترگمان]دوازده ساعت بعد، او از یک مغز بزرگ مغزی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cause of death was a cerebral haemorrhage.
[ترجمه گوگل]علت مرگ خونریزی مغزی بود
[ترجمه ترگمان]علت مرگ مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Endoscopic stigmata of recent haemorrhage allow the identification of lesions with a high risk of rebleeding.
[ترجمه گوگل]استیگمات آندوسکوپی خونریزی اخیر امکان شناسایی ضایعات با خطر بالای خونریزی مجدد را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]endoscopic stigmata از haemorrhage اخیر امکان شناسایی ضایعات با ریسک بالای of را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Haemorrhage is usually immediate but it can occasionally be a late complication.
[ترجمه گوگل]خونریزی معمولاً فوری است، اما گاهی اوقات می تواند یک عارضه دیررس باشد
[ترجمه ترگمان]haemorrhage معمولا فوری است اما گاهی می تواند یک مشکل بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خون ریزی (اسم)
insult, bleeding, bloodshed, hemorrhage, haemorrhage, carnage, bloodbath, blood stroke, slaughter, bloody flux, massacre

خون ریزش (اسم)
hemorrhage, haemorrhage, flux

سیلان دم (اسم)
hemorrhage, haemorrhage

انگلیسی به انگلیسی

• hemorrhage, profuse flow of blood
bleed heavily, suffer a haemorrhage
a haemorrhage is serious bleeding inside a person's body.
a haemorrhage of people or resources is a rapid loss of them from a group or a place, severely weakening its position.
if a group or a place is haemorrhaging, it is losing people or resources rapidly and is becoming weak.

پیشنهاد کاربران

lose or expend large amounts of ( something valuable ) in a seemingly uncontrollable way.
مقادیر زیادی از ( چیزی ارزشمند ) به شکلی غیر قابل کنترل را از دست دادن یا خرج یا مصرف کردن
از دست رفتن / تلف شدن / از دست دادن / خرج کردن / مصرف کردن و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا:
the business was haemorrhaging cash
این بیزینس ( کسب و کار ) پول نقد را مصرف / خرج میکرد.

- ریزش مخاطب ( شبکه تلویزیونی )
- از دست دادن شمار زیادی از مشتریان ( کمپانی یا شرکت )

بپرس