cabby

/ˈkæbi//ˈkæbi/

معنی: راننده تاکسی
معانی دیگر: driver cab : راننده تاکسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: cabbies
• : تعریف: (informal) a taxicab driver.

جمله های نمونه

1. The old hut's been converted into a flower-shop, but the cabbies say they wanted to keep it for themselves.
[ترجمه گوگل]کلبه قدیمی به گل فروشی تبدیل شده است، اما تاکسی ها می گویند که می خواستند آن را برای خود نگه دارند
[ترجمه ترگمان]کلبه قدیمی تبدیل به یک بوته گل شده، اما cabbies می گویند که می خواهند خودشان آن را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cabby now began making wider forays from the taxi, still looking for a cop.
[ترجمه گوگل]تاکسی اکنون شروع به هجوم گسترده‌تری از تاکسی کرد و همچنان به دنبال پلیس بود
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسیه هم شروع کرد به تاخت و تاز از تاکسی و هنوز دنبال یک پلیس می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Those who are booking enough calls include cabbies and the athletic few who power pedicabs, a combination bicycle and rickshaw.
[ترجمه گوگل]کسانی که به اندازه کافی تماس رزرو می کنند عبارتند از تاکسی ها و تعداد کمی از ورزشکارانی که به پدیکاب ها، دوچرخه ترکیبی و ریکشا کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که به اندازه کافی بلیط رزرو می کنند از رانندگان تاکسی و چند تن از افرادی که قدرت حمل و نقل را دارند، دوچرخه و ریکشاو استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cabby was approaching fast; his hatred seemed to have intensified on his scowling face.
[ترجمه گوگل]تاکسی به سرعت نزدیک می شد به نظر می رسید نفرت او در چهره اخم آلودش تشدید شده بود
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسیه به سرعت نزدیک می شد و نفرت او شدیدتر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It will take helpful cabbies, pleasant shopkeepers, friendly hoteliers and a Valley-wide rudeness-free zone.
[ترجمه گوگل]تاکسی های مفید، مغازه داران دلپذیر، هتلداران خوش برخورد و منطقه ای عاری از بی ادبی در سراسر دره نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]رانندگان تاکسی، مغازه داران دوست داشتنی، هتل های مهربان و یک منطقه عاری از خشونت دره را به دست خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then first one, then another and finally eight cabbies all wandered over to see what the fuss was.
[ترجمه گوگل]سپس اول یکی، سپس دیگری و در نهایت هشت تاکسی همه سرگردان شدند تا ببینند سروصدا چیست
[ترجمه ترگمان]بعد یکی پس از دیگری، پس از یک ساعت و نیم، همه بی هدف پرسه می زدند تا ببینند این هیاهو برای چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is also a sort of high-tech snare, with State Police as hunters and hundreds of hapless cabbies their sorry prey.
[ترجمه گوگل]این همچنین نوعی دام با فناوری پیشرفته است، با پلیس ایالتی به عنوان شکارچی و صدها تاکسی بدبخت طعمه آنها
[ترجمه ترگمان]همچنین نوعی دام با تکنولوژی بالا است، با پلیس ایالتی به عنوان شکارچی و صدها of از رانندگان نگون بخت که طعمه خود شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Paris a cabby would have commiserated upon the unfortunate malady affecting his legs, but the Viennese were different.
[ترجمه گوگل]در پاریس یک تاکسی می‌توانست از بیماری تاسف‌آوری که پاهایش را درگیر کرده بود دلسوزی کند، اما وینی‌ها متفاوت بودند
[ترجمه ترگمان]در پاریس یک راننده تاکسیه با دلسوزی نسبت به بیماری unfortunate که روی پاهایش قرار گرفته بود رحم می کرد، اما وین کس فرق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cabby refused and grabbed him by the arm, at which point the robber pulled free and ran off.
[ترجمه گوگل]تاکسی نپذیرفت و بازوی او را گرفت، در این لحظه سارق آزاد شد و فرار کرد
[ترجمه ترگمان]مرد cabby سرباز زد و بازوی او را گرفت، و در همین لحظه راهزن خود را آزاد کرد و فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cabby, I think your last passenger left his wallet.
[ترجمه گوگل]تاکسی، فکر کنم آخرین مسافرت کیف پولش را جا گذاشته است
[ترجمه ترگمان] cabby \"، فکر کنم آخرین مسافر تو کیف پولش رو گذاشته\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cabby began to turn the horse around.
[ترجمه گوگل]تاکسی شروع به چرخاندن اسب کرد
[ترجمه ترگمان]راننده cabby اسب را دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cabby beat his horse into a sort of imitation gallop which was fairly fast, however.
[ترجمه گوگل]تاکسی اسب خود را به گونه ای تقلیدی کوبید که نسبتاً سریع بود
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی اسبش را به تاخت به یک نوع تاخت و تاز imitation رساند که با این همه بسیار سریع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cabby gave vent to an angry shout.
[ترجمه گوگل]تاکسی به فریاد خشمگین گوش داد
[ترجمه ترگمان]The فریادی خشم آلود از خود بیرون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. " I saw a young girl up in that winder, " returned the cabby.
[ترجمه گوگل]تاکسی گفت: "من یک دختر جوان را در آن بادگیر دیدم "
[ترجمه ترگمان]\"cabby\" پاسخ داد: \" من یک دختر جوان را در اینجا دیدم که به اینجا آمد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راننده تاکسی (اسم)
cabby, cabman, cabdriver, taximan, taxist

انگلیسی به انگلیسی

• cabdriver, taxi driver

پیشنهاد کاربران

واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظر بگیریم
cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur
( محاوره ) تاکسیران، راننده تاکسی؛ درشکه چی

بپرس